اگر به خواب زمستانی فرو رفته بودم الان ۹ روز بود که از جهان بی خبر بودم.از این جهان پر آشوب و دل آشوب و از خودم که دارم با دنده ی سنگین، کامیون قرمز و فرسوده ی جسم و جانم را از سربالایی های از خدا بی خبر بالا می کشم.اگر نوک انگشتهایم را از روی پدال بردارم دیگر نیازی نیست به خواب زمستانی خرس ها و درختها غبطه بخورم.اما باید از نوک انگشتهایم خواهش کنم ادامه بدهند شاید بعد از این همه سربالایی یکی با سورتمه آمده باشد دنبالم مثل لوسیَن که آنِت  را سوار سورتمه اش می کرد ، با هم سُر می خوردند روی دامنه های برفی ِآلپ، بلند می خندیدند خیلی بلند ،صدای آن خنده ها در کوهستان می پیچید و از دید همه ی تماشگران دور می شدند ،دور، خیلی دور.


مشخصات

تبلیغات

محل تبلیغات شما

آخرین مطالب این وبلاگ

محل تبلیغات شما محل تبلیغات شما

آخرین وبلاگ ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها

جلوه ی پاییز تعمیرات موبایل در کرج کندو مقایسه لوازم صوتی و تصویری با کیفیت مشاوره موفقیت كنكاش درون Bill toor عطر باز کاکوتی