کارت صورتی رنگ باشگاه را گذاشتم روی میز و گفتم : خدمت شما برای رسیدگی به اون مورد که در جریانید . دختر جوان خیلی زود ، تند ، سریع و بی مقدمه گفت: پولتان را نفر اصل کاری خورده ! چانه ام را خاراندم و گفتم : منظورتان این است که پرید وسط جمله ام و جواب داد: ببین خانومی! پول شما به حساب مربی ورزشتون ریخته نمی شده که ما الان از طریق پیغام دادن به ایشون پس بگیریمش . داشت توضیح می داد که دو تا دختر قرتی ِ زیاد خالکوبی شده آمدند به سلام و حال و احوال و سوال پشت سوال ‌‌‌‌ . سر گرم آنها شد و با لبخندی عجول گفت : خانوم گل ! دوباره ثبت نام کنید پیش ما،  اون گروه کلا از اینجا رفتن وقت نوسازی و تجهیز ِ باشگاه . نباید از شما شهریه ی ترم جدید می گرفتند وقتی ما قرار نبود با آنها کار کنیم . رعایت مال مردم را نمی کنند متاسفانه . بعد همان طور که دو دختر ِ زیاد خالکوبی شده را به خاطر کوچک شدن پهلوهایشان تشویق می کرد و می فرستادشان بروند پایین قاطی زن های پر سر و صدای ورزشکار ، ورزش کنند به سرعت شماره ی موبایلی را گفت : یادداشتش کردم و پرسیدم: ببخشید، اسمشون چی بود ؟ خواست جواب بدهد که تلفنش زنگ خورد ،منتظر جوابش نشدم،  از پله ها بالا رفتم در را پشت سرم بستم ، بیرون "هوا بس ناجوانمردانه سرد بود" ، کلاهم را کشیدم روی پیشانیم و کنار آن شماره ی موبایل نوشتم: اصل ِ کاری !



مشخصات

تبلیغات

محل تبلیغات شما

آخرین مطالب این وبلاگ

محل تبلیغات شما محل تبلیغات شما

آخرین وبلاگ ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها

Dominick آسمون سئو ماز آژانس مسافرتی راشین سیر پارس Sophia کارترال گروه فنی مهندسی تعمیرات تخصصی پکیج و تامین قطعات مهدی پور hamid0740